جعفر آباد | ||
|
پليس راهنمايي: گواهينامه ، كارت ماشين لطفا راننده : آقا بخدا ايشون خانم منه پليس راهنمايي : آقاي محترم من پليس راهنمايي رانندگيم منكرات نيستم خانم هرنسبتي با شما داشته باشه نميشه دوتاييتون پشت فرمون بشينيد :| ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۸ ] [ اكبر اعلمي ]
بچه فاميلمون 8 سالشه ص تا شب پلاسه خونه ما امروز همسايه مون اومده بود و راجب يه ميوه اي شبيه انار ميگفت كه تبرك از يه جايي آوردنو هر كي خورده بچه دار شده ! اين بچه ام نه گذاشت نه ورداشت گفت مگه انارم حامله ميكنه ؟ چي ميگي شما؟؟ منو ميگي ؟O_O چشا چارتا، فك مماس با كف زمين ما بچه بوديم زنبيل مامانمونو بعد خريد چك ميكرديم ببينيم داداش خريده برامون ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۶ ] [ اكبر اعلمي ]
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۵ ] [ اكبر اعلمي ]
خُب فوتبالم كه تموم شد، رييس جمهورم كه معلوم شد، يه حسي بهم ميگه خبر خوشِ بعدي خبر ازدواج منه :))))) ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۴ ] [ اكبر اعلمي ]
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۳ ] [ اكبر اعلمي ]
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۱ ] [ اكبر اعلمي ]
ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ : ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ!...ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻪ؟؟؟ ﻧﻮﺷﺘﻢ:ﻧﻮﭺ! ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ:ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ؟ ﻧﻮﺷﺘﻢ:ﺯﻫﺮﺍ ؟ ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ؟ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ؟ ﻣﻬﺴﺎ ؟ ﻧﺮﮔﺲ؟ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﻭﺍﻻ! ﮐﺪﻭﻣﺸﯽ؟ ﺩﺧﺘﺮﻩ بيشعور ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ!! ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ!! ﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﻦ ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۰ ] [ اكبر اعلمي ]
آقا اصلا يه وضعيتيه ها امروز داشتم ميومدم خونه رفتم سوار آسانسور ساختمون شدم يه پسر بچه ي 2ساله هم با مامانش هم سوار شدن بچه هه اول كه نميذاشت من سوار آسانسور بشم ،هي ميگفت نيا خونه ما نيا خونه ما و حلم ميداد بالاخره بهش فهمونديم كه من نميرم خونشون سوار شديم هي به من ميگفت نخند نخند آخرش هم داشتن ميرفتن مامانش گفت خداحافظي كن پسره هم گفت نيگم به اين بچه پروو كه ميخواست بياد خونه ما من|: مسعولين محترم|: مخترع آسانسور|: ما جلو بزرگترمون پامونو دراز نميكرديم|: ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۱۰ ] [ اكبر اعلمي ]
بچه عمه م 5 سالش بيشتر نيست .. بهش ميگم چطوري تو ؟ برگشته ميگه حال من خوبه اما تو باور نكن!!!!!! من:ا ...عمه م:) سهراب سپهري:ا خسرو شكيبايي:ا انجمن شعر نو و كهنه:ا سازمان حمايت از كودكان:| :))))) ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۰۹ ] [ اكبر اعلمي ]
غضنفر ميرسه به يك زن حامله، نگاه ميكنه به شكمش، ميگه: خانم اين چيه؟ ميگه: بچه ست. ميگه: دوستش داري؟ ميگه: آره خوب، معلومه. ميگه: پس چرا قورتش دادي؟ ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۰۵:۰۸ ] [ اكبر اعلمي ]
[ ۱ ][ ۲ ][ ۳ ][ ۴ ][ ۵ ][ ۶ ][ ۷ ][ ۸ ][ ۹ ][ ۱۰ ][ ۱۱ ][ ۱۲ ][ ۱۳ ][ ۱۴ ][ ۱۵ ][ ۱۶ ][ ۱۷ ][ ۱۸ ][ ۱۹ ][ ۲۰ ][ ۲۱ ][ ۲۲ ][ ۲۳ ][ ۲۴ ][ ۲۵ ]
|
|
[ ساخت وبلاگ :ratablog.com ] |