جعفر آباد | ||
|
آقا اصلا يه وضعيتيه ها امروز داشتم ميومدم خونه رفتم سوار آسانسور ساختمون شدم يه پسر بچه ي 2ساله هم با مامانش هم سوار شدن بچه هه اول كه نميذاشت من سوار آسانسور بشم ،هي ميگفت نيا خونه ما نيا خونه ما و حلم ميداد بالاخره بهش فهمونديم كه من نميرم خونشون سوار شديم هي به من ميگفت نخند نخند آخرش هم داشتن ميرفتن مامانش گفت خداحافظي كن پسره هم گفت نيگم به اين بچه پروو كه ميخواست بياد خونه ما من|: مسعولين محترم|: مخترع آسانسور|: ما جلو بزرگترمون پامونو دراز نميكرديم|:
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ] [ ۰۶:۲۱:۴۳ ] [ اكبر اعلمي ]
{COMMENTS}
|
|
[ ساخت وبلاگ :ratablog.com ] |