جعفر آباد | ||
|
ضرب المثل هاي ايراني بسيار جذاب و كوتاه و پر معني ميباشد. ضرب المثل كمك مي كند آموزش هايي را ساده و زيبا بيان كنيم تا ديگران از ان درس بگيرند.
ضرب المثل كوتاه خردمند بِه كه نادان بلندكاربرد ضرب المثل: ” كوتاه خردمند به كه نادان بلند ” در متنبه كردن كساني كه تنها ملاك انها در محاسبه افراد، ظاهر آنهاست، همچنين، در بيان شرافت و برتري عقل و دانش بكار مي رود.
داستان ضرب المثل كوتاه خردمند بِه كه نادان بلند : ملكزادهاي شنيدم كه كوتاه بودو حقير و ديگر برادران بلند و خوبروي. باري پدر به كراهت و استحقار در وي نظر ميكرد. پس به فَراست دريافت و گفت: اي پدر! كوتاه خردمند به كه نادان بلند! نه هر چه به قامت مهتر، به قيمت بهتر. پدر بخنديد و اركان دولت پسنديدند و برادران برنجيدند. شنيدم كه مُلك را در ان مدت دشمني صعب روي نمود. چون لشكر از هردو طرف روي در هم آوردند، اول كسيكه به ميدان درآمد، اين پسر بود.
بر سپاه دشمن زد و تني چند مردان كاري بينداخت. آوردهاند كه سپاه دشمن بيقياس بودو اينان اندك. طايفهاي موزيك گريز كردند، شنيدم كه هم در ان روز بر دشمن ظفر يافتند. مَلك سر و چشمش ببوسيد ودر كنار گرفت و هرروز نظر پيش كرد كه تا ولي عهد خويش كرد.
ضرب المثل گدازاده، گدازاده است تا چشمش كوركاربرد ضرب المثل: ضرب المثل گدازاده ؛ گدازاده است تا چشمش كور در نكوهش افراد نااهل و بدذات كه هدايت و تربيت در انها مؤثر نيست، بكار ميرود.
داستان ضرب المثل گدازاده، گدازاده است تا چشمش كور : روزي پادشاهي از يكي از معابر پايتخت خود ميگذشت. چشمش به دختري افتاد كه در كشور حُسن، بيهمتا بودو در شيوه دلبري گوي سَبَق از حور و پري ميربود، ولي گدايي مي كرد. سلطان فرمان داد تا او رابه حرمسرا بردند ودر زير نظر آموزگاران به تعليم و تربيتش پرداختند و وسايل زندگاني و معاشش را از هر جهت آماده ساختند.
دخترك نيز بر اثر ذكاوت فطري روز به روز بر مدارج علم و مراتب كمالش ميافزود. دو سه سالي گذشت. روزي گذر شاه به خانه دختر افتاد. همين كه چشمش به او افتاد، مهرش به او بجنبيد و او رابه عقد زناشويي خود درآورد. دختر به اين شرط راضي شد كه در مواقع صرف غذا، او را تنها گذارند. شاه اين شرط را پذيرفت.
شام و ناهار دختر را همان طوريكه خود خواسته بود، همه ي روز جداگانه ميدادند و دختر در اتاق رابه روي خود ميبست و سپس سرگرم صرف غذا ميشد. اندكاندك اين رفتار دختر توجه شاه را جلب كرد و به يكي از پرستاران دستور داد در كمين وي بنشيند و دليل تنها غذا خوردن او را دريابد. پرستار خودرا در پس پردهاي نهان ساخت.
همين كه سفره دختر را گشودند، وي هر يك از ظروف خوراك را برداشت، در يكي از طاقچههاي غرفه چيد. انگاه جلوي هر يك از طاقچهها ميرفت ودر برابر ظروف ميايستاد و دست خودرا دراز مي كرد و با موزيك ذلتباري مي گفت: «اي، تو خدا يك تكه!» اين را ميگفت و لقمهاي برميداشت و با نهايت حرص و ولع در دهان ميچپاند. پرستار نزد سلطان رفت و ماجرا را براي او نقل كرد. سلطان از پستي طبع وي به شگفت آمد و گفت: گدازاده، گدازاده است تا چشمش كور.
ضرب المثل دزد باش و مرد باشكاربرد ضرب المثل دزد باش و مرد باش: ضرب المثل دزد باش و مرد باش كنايه از اشخاصي است كه اگر كار اشتباهي انجام ميدهند اما اصول انسانيت و جوانمردي را زير پا نمي گذراند.
داستان ضرب المثل دزد باش و مرد باش: در دورهاي كه محل سكونت مسافران در كاروانسراها بود، نوع ساخت كاروانسراها در هر شهر بنا به نوع مصالح ساختماني در معرض، آب و هواي ان شهر و بزرگي شهرها متفاوت بودند. در يكي از شهر هاي بزرگ ايران كاروانسرايي وجود داشت كه بسيار مشهور بودو دليل شهرت اين كاروانسرا بجز بزرگي و اتاقهاي زيادش، ديوارهاي بلند ودر بزرگ آهنياش بود كه از ورود هر گونه دزد و راهزن به آنجا پيشگيري ميكرد.
بازرگانان و تجاري كه شب را دراين كاروانسرا ميماندند با خيال آسان شب را در آنجا استراحت مي كردند و فردا به راه خود ادامه ميدادند. سه دزد كه آوازه امنيت اين كاروانسرا را شنيده بودند تصميم گرفتند هر طور شده وارد ان شوند و به اموال بازرگانان دستبرد بزنند.
اين سه نفر هرچه فكر كردند ديدند تنها راه ورود به كاروانسرا از زيرزمين است چون ديوارها خيلي بلند است و نمي توان از ان بالا رفت، در ورودي هم كه از جنس آهن است، درضمن درها نگهبان شبانه روزي دارند و نميتوان از ان وارد شد. بهمين دليل شروع به كندن زمين كردند. چند روزي طول كشيد تا پنهاني و دور از چشم مردم از زيرزمين تونلي را حفر كردند و درنهايت از چاه وسط كاروانسرا خارج شدند.
همه ي چيز براي برهم زدن آوازهي امنيت كاروانسرا آماده بود فقط كافي بود شبي وارد كاروانسرا شوند و اموال بازرگانان را سرقت كنند. همينطور هم شد، ان سه نفر از تونل زيرزميني وارد كاروانسرا شدند و اموال بعضي از بازرگانان را برداشتند و از همان تونل خارج شدند.
صبح خبر سرقت از كاروانسرا به سرعت در ميان مردم پيچيد و به قصر حاكم رسيد. حاكم شهر كه بسيار تعجب كرده بود، خودش تصميم گرفت اين موضوع را پي گيري كند. بهمين دليل راه افتاد و به كاروانسرا رفت و دستور داد تا مأمورانش همه ي جا را بگردند تا ردپايي از دزدها پيدا كنند. مأموران هرچه گشتند نشانهاي پيدا نكردند. حاكم گفت: چون هيچ نشانهاي از دزد نيست پس دزد يكي از نگهبانان كاروانسرا است. خودش بيايد اعتراف كند وگرنه همه ي را مجازات ميكنم.
دزدها وقتي از تونل خارج شدند، به شهر بازگشتند تا ببينند اوضاع در چه حال است و هنگاميكه ديدند نگهبانان بيچاره متهم به گناه ناكرده شدهاند، يكي از سه دزد گفت: اين رسم جوانمردي نيست كه چوب اعمال ما را نگهبانان بخورند. پس جلو رفت و گفت: نزنيد اين دزدي كار من است. من از بيرون به داخل چاه وسط كاروانسرا تونلي كندم، ديشب از آنجا وارد شدم و بعد از برداشتن اموال مسافران از همان مسير دوباره برگشتم. حاكم خودش بر سر چاه رفت و چون چيزي نديد گفت: شما دروغ مي گوييد از اين جا كه چيزي پيدا نيست.
دزد گفت: كسي رابا طناب به داخل چاه بفرستيد تا حفرهاي كه در ميانهي چاه حفر شده را بتواند ببيند. هيچكس قبول نكرد به وسط چاه رود تا از تونلي كه معلوم نيست از كجا خارج مي شود، بيرون بيايد. مرد دزد كه ديد هيچكس اينكار را نمي كند خودش جلوي چشم همه ي از دهانهي چاه وارد شد و از راه تونل فرار كرد.
مردم مدتي در كاروانسرا منتظر ماندند تا دزد از چاه بيرون بيايد ولي هرچه منتظر شدند، دزد بيرون نيامد چون به اساني از راه تونل فرار كرده بود. همه ي فهميدند كه دزد راست گفته ولي ديگر فايدهاي نداشت چون دزد بازهم از ان تونل استفاده كرده بودو از مهلكه جان سالم به در برده بود.
حاكم وادار شد دستور دهد نگهبانان بيچاره را آزاد كنند. در همين موقع يكي از تجاري كه اموالش در كاروانسرا به سرقت رفته بود گفت: اموال من حلال دزد، دزدي كه تا اين حد جوانمرد باشد كه محاكمهي نگهبان بيگناه را نتواند طاقت بياورد و خود رابه خطر اندازد تا حق كسي ضايع نشود. اموال دزدي نوش جانش. با اين كه دزدي كار درستي نيست ولي من اموالم را بر او حلال مي كنم.
ضرب المثل از هول حليم افتاد تو ديگمعني ضرب المثل: به خاطر ذوق و طمع و حرص زياد عجله كردن و دچار ضرر شدن به حالتي گفته ميشود كه كسي در تلاش براي كسب سود زياد، ناگهان دچار خسران و ضرر شديدتري ميشود.
داستان ضرب المثل: گويند در روزگاران قديم مردي فربه زندگي مي كرد كه علاقه زيادي به خوردن داشت كه بيشتر وقتش صرف خوردن و آشاميدن مي شد. يك روز مرد كه به بازار رفته بود به خانه برگشت همسرش از او پرسيد مرد چه شده امروز زود به خانه آمده اي مرد گفت شنيده ام كه امروز همسايه حليم مي پزد آمده ام كه حليم بخورم .
وقتي كه بوي حليم همسايه به مشامش رسيد سريع به خانه همسايه رفت ولي از بس كه عجله كرده بود فراموش كرد كه ديگي همراه خود بياورد تا با خود حليم ببرد ولي چون ظرفي نداشت رفت بالاي ديگ و با قاشق شروع به خوردن كرد ولي وقتي ديد فايده ندارد و چون بسيار هول كرده بود كه مبادا نتواند به اندازه كافي حليم بخورد با دو دست سرگرم خوردن شد و چنان بر سر ديگ خم شده بود كه به ناگاه درون ديگ افتاد و مردمان با خنده و با صداي بلند گفتند بيچاره اين مرد از هول حليم افتاد توي ديگ…
50 ضرب المثل كوتاه ايراني زيبا
1 با آل علي هركه در افتاد ؛ ور افتاد . 2 با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت ! 3 با اين ريش ميخواهي بري تجريش ؟ 4 با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه ! 5 با خوردن سيرشدي با ليسيدن نميشي ! 6 باد آورده را باد ميبرد ! 7 با دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه ! 8 بادنجان بم آفت ندارد ! 9 بارون آمد، تركها بهم رفت ! 10 بار كج به منزل نميرسد ! 11 با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هردو هيچكدام با هرهيچكدام هردو ! 12 بازي اشكنك داره ؛ سر شكستنك داره ! 13 بازي بازي، با ريش بابا هم بازي ! 14 با سيلي صورت خودشو سرخ نگه ميداره ! 15 با كدخدا بساز، ده را بچاپ ! 16 با گرگ دنبه ميخوره، با چوپان گريه ميكنه ! 17 بالابالاها جاش نيست، پائين پائين ها راش نيست ! 18 بالاتو ديديم ؛ پائينتم ديديم ! 19 با مردم زمانه سلامي و والسلام . 20 تا گفته اي غلام توام، ميفروشنت ! 21 با نردبان به آسمون نميشه رفت ! 22 با همين پرو پاچين، ميخواهي بري چين و ماچين ؟ 23 بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد ! 24 با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت ! 25 با يك گل بهار نميشه ! 26 به اشتهاي مردم نميشود نان خورد ! 27 به بهلول گفتند ريش تو بهتره يا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رريش من و گرنه دم سگ ! 28 به جاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد ! 29 بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته ! 30 بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد ! 31 بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه ! 32 بد بخت اگر مسجد آدينه بسازد — يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد ! 33 به درويشه گفتند بساطتو جمع كن ؛ دستشو گذاشت در دهنش ! 34 بدعاي گربه كوره بارون نمياد ! 35 بدهكار رو كه رو بدي طلبكار ميشه ! 36 برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند !
ضرب المثل هاي ايراني
37 برادر پشت ؛ برادر زاده هم پشت 38 خواهر زاده رابا زر بخر با سنگ بكش! 39 برادري بجا، بزغاله يكي هفت صنار ! 40 براي كسي بمير كه برات تب كنه ! 41 براي همه ي مادره، براي ما زن بابا ! 42 براي يك بي نماز، در مسجد و نمي بندند ! 43 براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه ! 44 بر عكس نهند نام زنگي كافور ! 45 به روباهه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم ! 46 بزبون خوش مار از سوراخ در مياد ! 47 بزك نمير بهار مياد — كنبزه با خيار مياد ! 48 بز گر از سر چشمه آب ميخوره ! 49 به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم ! 50 بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كرده !
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ ] [ ۰۵:۳۶:۴۹ ] [ اكبر اعلمي ]
{COMMENTS}
|
|
[ ساخت وبلاگ :ratablog.com ] |